زندگينامه:حكيم ابوالقاسم فردوسي
حکیم ابوالقاسم حسن بن
علی توسی معروف به فردوسی (حدود سال ۳۱۹ تا حدود ۳۹۷ هجری خورشیدی) در
ناحیه توس خراسان به دنیا آمد و همانجا درگذشت و به خاک سپرده شد. او شاعر
حماسهسرای ایرانی و گویندهٔ شاهنامهٔ فردوسی است که مشهورترین اثر حماسی
فارسی است و طولانیترین منظومه به زبان پارسی تا زمان خود بوده است. او
را از بزرگترین شاعران فارسیگو دانستهاند. در ایران روز ۲۵ اردیبهشت به
نام روز بزرگداشت فردوسی نامگذاری شده است.
کودکی و جوانی فردوسی
در دوران سامانیان بودهاست. ایشان از حامیان مهم ادبیات فارسی بودند. با
وجود این که سرودن شاهنامه را بر اساس شاهنامه ابومنصوری از حدود چهل سالگی
فردوسی میدانند، با توجه به توانایی فردوسی در شعر فارسی نتیجه گرفتهاند
که در دوران جوانی نیز شعر میگفتهاست و احتمالاً سرودن بخشهایی از
شاهنامه را در همان زمان و بر اساس داستانهای اساطیری کهنی که در ادبیات
شفاهی مردم وجود داشتهاست، شروع کردهاست. این حدس میتواند یکی از دلایل
تفاوتهای زیاد نسخههای خطی شاهنامه باشد، به این شکل که نسخههایی
قدیمیتری از این داستانهای مستقل منبع کاتبان شده باشد. از جمله
داستانهایی که حدس میزنند در دوران جوانی وی گفته شده باشد داستانهای
بیژن و منیژه، رستم و اسفندیار، رستم و سهراب، داستان اکوان دیو، و داستان
سیاوش است.
فردوسی پس از اطلاع از
مرگ دقیقی و ناتمام ماندن گشتاسبنامهاش (که به ظهور زرتشت میپردازد) به
وجود شاهنامه ابومنصوری که به نثر بودهاست و منبع دقیقی در سرودن
گشتاسبنامه بودهاست پی برد. و به دنبال آن به بخارا پایتخت سامانیان
(«تختِ شاهِ جهان») رفت تا کتاب را پیدا کرده و بقیهٔ آن را به نظم در
آورد. (سید حسن تقیزاده حدس زدهاست که فردوسی به غزنه که پایتخت غزنویان
است رفته باشد که با توجه به تاریخ به قدرت رسیدن غزنویان، که بعد از شروع
کار اصلی شاهنامه بودهاست، رد شدهاست.) فردوسی در این سفر شاهنامهٔ
ابومنصوری را نیافت ولی در بازگشت به توس، امیرک منصور (که از دوستان
فردوسی بودهاست و شاهنامهٔ ابومنصوری به دستور پدرش ابومنصور محمد بن
عبدالرزاق جمعآوری و نوشته شده بود) کتاب را در اختیار فردوسی قرار داد و
قول داد در سرودن شاهنامه از او حمایت کند.
اولین منبعی که به سال
مرگ فردوسی اشاره کردهاست مقدمه بایسنغری است که آن را در سال ۴۰۳ هجری
شمسی آوردهاست. این مقدمه که امروز نامعتبر شناخته میشود به منبع دیگری
اشاره نکردهاست. اکثر منابع همین تاریخ را از مقدمهٔ بایسنغری نقل
کردهاند، به جز تذکرة الشعراء (که آن هم بسیار نامعتبر است) که مرگ او را
در ۳۹۸ شمسی آوردهاست. محمدامین ریاحی، با توجه به اشارههایی که فردوسی
به سن و ناتوانی خود و آثار پیری کردهاست، نتیجه گرفتهاست فردوسی حتماً
قبل از سال ۳۹۸ مردهاست.
پس از مرگ، جنازهٔ
فردوسی اجازهٔ دفن در گورستان مسلمانان را نیافت و در باغ خود وی یا دخترش
در طوس دفن شد. منابع مختلف علت دفن نشدن او در گورستان مسلمانان را به
دلیل مخالفت یکی از دانشمندان متعصب توس (چهار مقالهٔ نظامی عروضی)
دانستهاند. عطار نیشابوری در اسرارنامه این داستان را به شکل نماز نخواندن
«شیخ اکابر، ابوالقاسم» بر جنازهٔ فردوسی آوردهاست و حمدالله مستوفی در
مقدمهٔ ظفرنامه این شخص را شیخ ابوالقاسم کُرّکانی دانستهاست که مریدان
زیادی داشتهاست. در بعضی منابع دیگر نام این فرد «ابوالقاسم گرگانی» یا
«جرجانی» نیز آمدهاست که احتمالاً مسخ نام کُرّکانی است. ریاحی انتساب این
مسئله به کُرّکانی صوفی را تهمت دانستهاست و از آنجا که او در هنگام مرگ
فردوسی حدود سی سال داشتهاست از نظر تاریخی نیز این مسئله را ناممکن
گرفتهاست.
از زمان دفن فردوسی
آرامگاه او چندین بار ویران شد. در سال ۱۲۶۳ شمسی به دستور میرزا عبدالوهاب
خان شیرازی والی خراسان محل آرامگاه را تعیین کردند و ساختمانی آجری در
آنجا ساختند. پس از تخریب تدریجی این ساختمان، انجمن آثار ملی به اصرار
رئیس و نایبرئیسش محمدعلی فروغی و سید حسن تقیزاده متولی تجدید بنای
آرامگاه فردوسی شد و با جمعآوری هزینهٔ این کار از مردم (بدون استفاده از
بودجهٔ دولتی) که از ۱۳۰۴ هجری شمسی شروع شد، آرامگاهی ساختند که در ۱۳۱۳
افتتاح شد. این آرامگاه به علت نشست در ۱۳۴۳ مجدداً تخریب شد تا بازسازی
شود که این کار در ۱۳۴۷ پایان یافت. منبع مطالب: دانشنامه ویکی پدیامهمترين
ستايش وي از خالق در آغاز شاهنامه است كه گفته :
جهان را بلندي و پستي تواي ندانم چه اي هرچه هستي تواي
تاريخ شروع نظم شاهنامه درست معلوم نيست ولي
از چند اشاره ي فردوسي مي توان تاريخ تقريبي آن را معين كرد.شروع كار
فردوسي حدود سالهاي 370 و 371 هجري ميباشد.
فردوسي چندين بار راجع به رنج سي ساله اي كه براي سرودن شاهنامه برده است نام ميبرد.
بســـــــي سال اندر سـراي سپنــج بسي رنج بردم به اميــد گنـــج
بســي رنج بردم ذر اين ســال سي عجم زنده كردم بدين پارســـي
چو سي سال بردم به شهنامه رنج كه شاهم ببخشد به پاداش گنــج
.شاهنامه به زبان ها ي زنده ي دنيا مانند انگليسي،روسي،آلماني،فرانسوي،سوئدي،ايتاليائي،اسپانيولي،دانماركي،و غيره ترجمه شده است.
چو بگذشت سال از برم شصت و پنج فزون كردم انديشـه درد و رنج
به تِــاريخ شـــــــاهان نـــــياز آمــــدم به پيش اختر ديـر ســــــاز آمدم
بـــــزرگان و با دانـــــش آزادگــــــان نبشتند يك سر ســــخـن رايـگان
نشـــــسته نـــظاره من از دورشـــــان تو گفتي بُِِِِِِدوم پيش مـزدورشــان
جز احســـنت از ايشان نبُود بــهره ام به كف انر احسنـتشان زهــره ام
ســـر به دره هاي كــــهن بســـــته شد وزان بند روشـن دلم خســته شد
|